GHASEDAK
گلدان شکست مادرم گفت حیف بود پدرم گفت قشنگ بود خواهرم گفت مال من بود برادرم گفت گرون بود مادر بزرگم گفت دوستش داشتم ولی وقتی دل من شکست هیچ کس حتی یک آخ هم نگفت نویسنده : ناشناس زیر باران بیا قدم بزنیم حرف نشنیده ای به هم بزنیم نو بگوییم و نو بیندیشیم عادت کهنه را به هم بزنیم زندگی هنر نقاشی کردن بدون پاک کنه همیشه طوری زندگی کنیم که حسرت داشتن پاک کن را نخوریم برای خریدن عشق هر کس هر چه داشت آورد دیوانه گریست گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید اما هدچ کس ندانست که قیمت عشق اشک است وقیمت اشک عشق برای خندیدن منتظر خوشبختی نباش شاید خوشبختی منتظر خندیدن توست ای آن که پس از ما به جهان میکوشی می کوش به راه مستی و مدهوشی فرقی نکند چه میخوری می نوشی اما بنگر چه باده ای می نوشی شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی تو را به دادگاه خواهند کشید شاید به حبس ابد محکوم شوی جزییات جنایتت مشخص نیست اما اثر انگشتت را بر روی قلبی شکسته یافته اند من به دنبال کسی می گردم که غمش را با من تقسیم کند من دلم را با او و دوتایی پس از ان به تماشای بهاری برویم که شقایق ها را امسال به صحرا بخشید
Power By:
LoxBlog.Com |